بازخوانی مصیبت های عاشورا / روز سوم/ رقیه خاتون
با صدای بی تابی رقیه همه بانوان بیدار شدند و در خرابه شام غوغایی بپا شد.
وقتی خبر به یزید رسید در کمال ناجوانمردی دستور داد سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر آن طفل معصوم قرار دهند.
دختر کوچک سر بابا را که دید ، آنرا به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی گفت:
یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی
اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی ؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟...؛
پدر جان چه کسی صورت تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگهای گردنت را قطع نمود؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم نمود؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری می کند تا بزرگ شود؟ بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم می کند؟..."
در همان موقع لبهای کوچک خود را بر لبهای بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید.(1)رموز عشق بر عالم نشان داد
لبش را بر لبش بنهاد و جان داد
1) معالی السبطین، ص 584؛ موسوعة شهادة المعصومین علیهم السلام، گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، نشر نور السجادعلیه السلام، 1380 ش، ج 2، ص 384
با استفاده از مقاله بازخوانی مصائب عاشورا / عبدالکریم پاک نیا